یادت میاد گفتی به من عشق تو را به دل دارم!!!
دروغ می گفتی اما من راس راسکی دوست دارم
سر به سرم گذاشتی و چند روزی موندگار شدی
گفتی که هم دمم میشی همرنگ روزگار شدی
چشات بهم دروغ میگفت اما بازم می خواستمت
وقتی که رفتی به سفر به انتظار نشستمت
پیش خودم دلم میگفت که بر میگردی از سفر
برگشتی اما چه جوری دستت تو دست یه نفر
دلم که باور نمیکرد از تو یه دستی خورده بود
اون روز نشست و گریه کرد که بازی رو نبرده بود
بعد از سرود عشق تو دلم دیگه شعری نخوند
همرنگ آدما شد و عاشق هیچکسی نشد
بعد از نگاه تو دلم دیگه فریب نخورد.....
دیگه برای هیچکسی به خاطر نگاش نمرد..............
...